در خیال

گاه‌نوشته‌ها و عکس‌های هـ. جعفری نوده

در خیال

گاه‌نوشته‌ها و عکس‌های هـ. جعفری نوده

۵ مطلب در اسفند ۱۳۸۷ ثبت شده است

  • هـ. جعفری نوده

ایمیلی از دوستی بدستم رسید، حاوی داستانی با نام "ویلون‌نوازی در مترو"، نمی دانم واقعی است یا نه و نویسنده اصلی آن کیست؟ اما منطقا درست و تفکر برانگیز است. فکر کردم نقلش در اینجا بد نباشد:
"در یک سحرگاه سرد ماه ژانویه، مردی وارد ایستگاه متروی واشینگتن دی سی شد و شروع به نواختن ویلون کرد.
این مرد در عرض ۴۵ دقیقه، شش قطعه ازبهترین قطعات باخ را نواخت. از آنجا که شلوغ ترین ساعات صبح بود، هزاران نفر برای رفتن به سر کارهای‌شان به سمت مترو هجوم آورده بودند.
سه دقیقه گذشته بود که مرد میانسالی متوجه نوازنده شد. از سرعت قدم‌هایش کاست و چند ثانیه‌ای توقف کرد، بعد با عجله به سمت مقصد خود براه افتاد.
یک دقیقه بعد، ویلون‌زن اولین انعام خود را دریافت کرد. خانمی بی‌آنکه توقف کند یک اسکناس یک دلاری به درون کاسه‌اش انداخت و با عجله براه خود ادامه داد.
چند دقیقه بعد، مردی در حالیکه گوش به موسیقی سپرده بود، به دیوار پشت‌ سر تکیه داد، ولی ناگاهان نگاهی به ساعت خود انداخت وبا عجله از صحنه دور شد،
کسی که بیش از همه به ویلون زن توجه نشان داد، کودک سه ساله‌ای بود که مادرش با عجله و کشان کشان به همراه می ‌برد. کودک یک لحظه ایستاد و به تماشای ویلون‌زن پرداخت، مادر محکم تر کشید وکودک در حالیکه همچنان نگاهش به ویلون‌زن بود، به همراه مادر براه افتاد، این صحنه، توسط چندین کودک دیگرنیز به همان ترتیب تکرار شد، و والدین‌شان بلا استثنا برای بردن‌شان به زور متوسل شدند.
در طول مدت ۴۵ دقیقه‌ای که ویلون‌زن می نواخت، تنها شش نفر، اندکی توقف کردند. بیست نفر انعام دادند، بی‌آنکه مکثی کرده باشند، و سی و دو دلار عاید ویلون‌زن شد. وقتی که ویلون‌زن از نواختن دست کشید و سکوت بر همه جا حاکم شد، نه کسی متوجه شد. نه کسی تشویق کرد، ونه کسی او را شناخت.
هیچکس نمی‌دانست که این ویلون‌زن همان (جاشوا بل ) یکی از بهترین موسیقیدانان جهان است، و نوازنده‌ی یکی از پیچیده‌ترین قطعات نوشته شده برای ویلون به ارزش سه و نیم میلیون دلار!
جاشوا بل، دو روز قبل از نواختن در سالن مترو، در یکی از تاتر های شهر بوستون، برنامه‌ای اجرا کرده بود که تمام بلیط هایش پیش‌فروش شده بود، وقیمت متوسط هر بلیط یکصد دلار بود.
این یک داستان حقیقی است،نواختن جاشوا بل در ایستگاه مترو توسط واشینگتن‌پست ترتیب داده شده بود، وبخشی از تحقیقات اجتماعی برای سنجش توان شناسایی، سلیقه و الوویت ‌های مردم بود.
نتیجه: آیا ما در شرایط معمولی وساعات نا‌مناسب، قادر به مشاهده ودرک زیبایی هستیم؟ لحظه‌ای برای قدر‌دانی از آن توقف می‌کنیم؟ آیا نبوغ و شگردها را در یک شرایط غیر منتظره می‌توانیم شناسایی کنیم؟
یکی از نتایج ممکن این آزمایش می‌تواند این باشد:
"اگر ما لحظه‌ای فارغ نیستیم که توقف کنیم و به یکی از بهترین موسیقیدانان جهان که در حال نواختن یکی از بهترین قطعات نوشته شده برای ویلون، است، گوش فرا دهیم، چه چیز های دیگری را داریم از دست میدهیم؟"

  • هـ. جعفری نوده

از استاد سخن «شهریار»

دلتنگ غروبی خفه بیرون زدم از در

در مُشت گرفته مُچ دست پسرم را

یا رب به چه سنگی زنم از دست غریبی

این کله‌ی پوک و سر و مغز پِکرم را

هم در وطنم بار غریبی به سر دوش

کوهی است که خواهد بشکافد کمرم را

  • هـ. جعفری نوده

بعد از، از بین رفتن مجلس، شجاع لشکر چندی خود را مخفی نگهداشت و بعد از انقلاب گیلان خود را به آزادی‌خواهان رسانید و با آنها همکاری کرد و با دستور ملیون گیلان به کمک «رشید نظام گروسی» به خلخال شتافت.

رشید نظام گروسی قبل از شجاع لشکر بنابه درخواست آزادی‌خواهان خلخال به کمک «میرزا مرتضی سلطان‌الواعظین خمسی» ـ یکی از آزادی‌خواهان فداکار و با ایمان ـ در 28 شوال 1327 (شنبه، 22 آبان 1288 خورشیدی) وارد مرکز خلخال (هروآباد) شد. شاهسون‌ها و مرتجعین و مأمورین دولت بعد از مختصر مقاومت، فرار کردند. از مأمورین جنایت‌کار «نایب نجف» و «کلانتر» و «رضا دوستاقبان» گرفتار شدند. نایب نجف با تصویب کمیته‌ی آزادی خلخال تیرباران شد، کلانتر و رضا در حبس ماندند و بعد از مدتی انجمن ایالتی تشکیل شده و شروع بکار نمود.

برای تسریع سرکوبی اشرار اطراف هروآباد، شجاع لشکر از طرف انجمن ایالتی رشت عازم خلخال گردید و از طریق ماسوله با شکوه تمام وارد هروآباد شد. چون شجاع لشکر سابقه‌ی آزادی‌خواهی داشت و اهل محل بود، بین مردم احترام زیادی پیدا کرد و اهالی به نظرات او اهمیت می‌دادند. در نتیجه‌ی تشویق او دبستان ناصری که مرحوم حاج معلم شروع کرده بود، تسریع شد.

شجاع لشکر ناطق خوبی بود و مردم را با نطق‌های خود به آزادی تشویق می‌نمود. روزی در باغ بزرگ نعمت‌اله دستور میتینگ داده بود. دستور داد در «فرضی دره‌سی» بمبی منفجر نمایند تا اهالی به ابهت آزادی‌خواهان پی ببرند، بمب منفجر شد و مردم به حیرت افتادند. متأسفانه رونق آزادی در خلخال در نتیجه‌ی تحریک محمدعلی‌شاه زیاد دوام نکرد. ایلات اردبیل متحد شده، ایلات شاطرانلو، فولادلو و جورقلوی خلخال را تحریک کرده و به سرکردگی «امیرعشایر» به هروآباد هجوم آورده و آزادی‌خواهان خلخال را کشته و اموال‌شان را غارت کردند. شجاع لشکر هم مجبور شد با عده‌ی خاص خود به زاد و بوم خویش برگردد.

شجاع لشکر در حدود 2 ـ 3 سال در زادگاه خود ماند و از خود دفاع نمود. بعد از برقراری [حکومت] شجاع‌الدوله در تبریز، او را با حیله و قول و قرار به تبریز آوردند و در آنجا به دستور شجاع‌الدوله حبس کردند. زجر دادند و چندین بار به حوض انداخته و چوب زدند و بعد از وساطت و گرفتن پول زیاد از مرگ او صرف نظر شد.

شجاع لشکر در دوره‌ی مهاجرت با مهاجران بر علیه طرفداران استبداد جنگید و بعد از تمام شدن جنگ، در تبریز مسکن کرده و در سال 1299 ـ 1300 شمسی در حزب کارگران به اتفاق میرعلی اکبر سراج، حسین بی‌چیز، کربلایی حسین بنا و دیگران فعالیت می‌کرد. در موقع شورش لاهوتی، پاشازاده (شجاع‌لشکر) در جلفا بود و موقع فرار آزادی‌خواهان او نیز به روسیه فرار کرد.

در بادکوبه، نگارنده (سلام‌اله جاوید) با شجاع لشکر آشنا شده و در کارهای فرهنگی و اجتماعی با وی همکاری می‌کردم. پاشازاده چون عملاً در مشروطیت شرکت کرده بود، تاریخ مشروطه‌ی ایران را خوب می‌دانست و از سابقه‌ی رجال مشروطه مطلع بود. موضوع فرار و پناهنگی تقی‌زاده را دفعه‌ی اول او برای نگارنده نقل کرد. استعداد نویسندگی زیادی داشت، ولی با کمال تأسف حوصله‌ی نویسندگی نداشت.

با مساعدت دوستان ریاست فروشگاه آذر نشر را در نخجوان برای پاشازاده فراهم کردیم. مدتی ریاست آن را داشت. او به استقلال و آزادی ایران علاقه‌ی وافر داشت. در بادکوبه بیشتر در قسمت فرهنگی جمعیت معارف و مدنیت ایران در دبیرستان اتحاد ایرانیان فعالیت می‌کرد. شجاع لشکر در سال 1322 شمسی در بادکوبه دار فانی را وداع گفت.

در روزهای آینده عکسی از شجاع لشکر را در همین وبلاگ تقدیم دوستان خواهم کرد.

منبع: کتاب «خلخال و مشاهیر» نوشته‌ی برادر بزرگوار و دانشمندم جناب آقای «سید محمد مسعود نقیب»

  • هـ. جعفری نوده

شجاع لشکر خلخالی از جمله‌ی افرادی است که در تاریخ خلخال نقش مؤثری داشته است. او در جریان امیر عشایر و قضایای مشروطیت برای جلوگیری از ورود اردوی رشیدالملک با تعداد چهل نفر از مجاهدین قفقازی در 18 جمادی الثانی 1324 ه. ق (پنج‌شنبه، 17 مرداد 1285 خورشیدی) به خلخال آمد و در منزل «ناصر دفتر روایی» استقرار یافت.

او مردی آزادیخواه بود و از افرادی بود که بطور آشکار در تهران از محمدعلی شاه بد می‌گفت و از اعضای انجمن آذربایجان به شمار می‌رفت. او در جریان بمباران مجلس بعد از درگیری با نیروهای دولتی به باکو فرار کرده و مدتی در آنجا توقف نمود و سپس در جریان انقلاب رشت با عده‌ای از فراریان و مجاهدین مجدداً به رشت مراجعت کرد. به علت تندروی و افراط‌‌کاری که داشت نتوانست امور مهمی را در رشت به عهده بگیرد، به همین دلیل او را به آستارا اعزام نموده و بالاخره مأمور خلخال کردند. بعد از ورود به خلخال ریاست و فرماندهی مجاهدین خلخال را به او واگذار کرده و در کنار آن ریاست، کمیسیون جنگ را نیز به عهده گرفت و بقیه‌ی اعضای کمیسیون جنگ را به ترتیب زیر انتخاب کرد:

معین الممالک ----- معاون کمیسیون جنگ

سراج لشکر ----- تحویلدار کمیسیون

ارشد الممالک ----- عضو کمیسیون

عزت‌ا... خمسی ----- عضو کمیسیون

او مدتی نیز رئیس شعبه‌ی کمیته‌ی رشت در خلخال بود. تک‌روی و تندروی‌های او در مدت اقامت خود در خلخال موجب درگیری شدیدی در گیوی و خلخال شد و عارضه و خسارات جبران‌ناپذیری بر جای گذاشت.

دکتر «سلام اله جاوید» در شرح حال و فعالیت شجاع لشکر در کتاب «فداکاران فراموش شده‌ی آزادی» می‌نویسد: «شجاع لشکر (رضا پاشازاده) خلخالی در دوره‌ی مشروطیت که «امیرمظفر» نامیده می‌شد، از مالکین بخش خورش‌رستم بوده که در حدود سال 1300 ه. ق (حدود 1261 خورشیدی) در قریه‌ی هشجین دیده به جهان گشوده. پدر شجاع لشکر مرحوم «پاشاخان» مشهور به «خان جان آقا» به تحصیل پسر خود علاقه‌مندی وافری داشت. به رسم عادت مالکین آن زمان، معلم سرخانه آورد تا مشغول به تحصیل گردد. شجاع لشکر تحصیلات ابتدایی را در محل یاد گرفت و بعد برای ادامه‌ی تحصیل، پدرش او را به تهران فرستاد. نهضت آزادی در مرکز داشت کم کم توسعه پیدا می‌کرد. شجاع لشکر در نتیجه‌ی تماس با آزادی‌خواهان به آزادی علاقه‌مند شد و با آنها شروع به همکاری نمود. بعد از اعلان مشروطیت، فعالیت شجاع لشکر بیشتر در انجمن آذربایجان بود که حیدرخان عمواوغلو یکی از رهبران و مؤسس آن بود. تماس شجاع لشکر با حیدرخان عمواوغلو بیشتر شد و در نتیجه روح انقلابی شجاع لشکر تقویت گردید. شجاع لشکر فداکاری و علاقه‌ی خود را در روز به توپ بستن مجلس عملاً نشان داد. او با مرحوم ابوالفتح‌زاده و اسداله جهانگیر مردانه با مستبدین جنگید. پایان بخش اول

  • هـ. جعفری نوده