در خیال

گاه‌نوشته‌ها و عکس‌های هـ. جعفری نوده

در خیال

گاه‌نوشته‌ها و عکس‌های هـ. جعفری نوده

ارغوانم آنجاست ...

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۲:۴۱ ق.ظ

ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می‌ریزد...

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگست امروز؟
آفتابی است هوا؟
یا گرفته است هنوز؟

من درین گوشه که از دنیا بیرون است،
آسمانی به سرم نیست،
از بهاران خبرم نیست،
آنچه می‌بینم دیوار است.
آه، این سخت سیاه
آنچنان نزدیک است
که چو بر می‌کش از سینه نفس
نفسم را بر می‌گرداند.
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می‌ماند.
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه‌پرداز شب ظلمانی است.
نفسم می‌گیرد
که هوا هم اینجا زندانی است.

 هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است.
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است.

اندر این گوشه خاموش فراموش شده،
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده،
یاد رنگینی در خاطر من
گریه می‌انگیزد:
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می‌گرید
چون دل من که چنین خون‌آلود
هر دم از دیده فرو میریزد.

 ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می‌آید
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
و ین چنین بر جگرسوختگان
داغ بر داغ می‌افزاید

ارغوان
پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
و ز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی برین دره غم می‌گذرند؟

 ارغوان
خوشه خون
بامدادان که کبوترها
بر لب پنجره باز سحر غلغه می‌آغازند،
جام گلرنگ مرا
بر سر دست بگیر،
به تماشاگه پرواز ببر.
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند.

 ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو بر افراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش.

تو بخوان نغمه ناخوانده من

ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من.


امیر هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه) فروردین 1363

 

  • هـ. جعفری نوده

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی