در خیال

گاه‌نوشته‌ها و عکس‌های هـ. جعفری نوده

در خیال

گاه‌نوشته‌ها و عکس‌های هـ. جعفری نوده

"سفرنامه‌ی سبز" شعر جدیدی است از سرکار خانم ن. بدری که به شکل تلفیقی

و ترکیبی سفر سبز سال 1387 را روایت کرده‌اند. آرزوی توفیق بیش از پیش

برای خواهر بدری داریم.

و اعتراف به این که اگر تمامی زحماتی که دوستان کشیدند فقط

حاصلش همین شعر باشد، قطعاً موفق بوده‌ایم


==================================


زود باشید بچه‌ها

جامه‌ها را تن کنید

کوله‌ها را سخت ببندید پشت خویش

بندهای کفشتان را خوب ببندید بچه‌ها

می‌رویم فردا به سوی روستا

در دل کوهها

بسوی چشمه‌ها

تا بنوشیم آب پاک از چشمه‌های آن دیار

گل بچینیم و ببوییم از وطن عطر بهار

 

زود باشید بچه‌ها

جامه‌ها را تن کنید

کوله‌ها را سخت ببندید پشت خویش

{بار بر ‌بندید سوی روستا

می‌رسد از دور بوی روستا}

  • هـ. جعفری نوده

دو شعر زیبا را از خواهر محترمه‌مان سرکار خانم نسرین بدری نوده در وبلاگ قرار دادم. از لطف ایشان بسیار ممنون و سپاسگذاریم و برای ابوی بزرگوارشان که بر گردن همه ما حق پدری و استادی دارند، از خداوند متعال آرزوی مغفرت داریم. ضمن اینکه باید عرض کنم گر چه مرحوم مختار عمی در این سفرها همراه جسمی و فیزیکی ما نیستند، ولی همیشه در یاد ما جای دارند و اشعار زیبای ایشان همیشه ورد زبان همه و رفع کننده خستگی این سفر است.

همچنین وبلاگ ایشان را تحت عنوان "وطنم نوده خلخال"در بخش پیوندها قرار دادم.

  • هـ. جعفری نوده

 

آرزیم، دیلگیم، ایسته دیگیم، تک بودو تاری
بیر گون اولا دوشسون گــذریم آق داغا ساری

بیر سیر ائلیه‌م بوسه ائده‌م گول چیچکیندن
بلکه اوره‌گیم حس ائلـــــــــــیه اوردا بهاری

بیر گون درم ای کاش گوبه‌لک باش‌یاتاغیندان
یایلاق دا گزیب، صرف ائدم آق‌داغ‌دا ناهاری


آق‌داغ دایاغیمسان، اوپــــــه‌رم ذیروه‌لریندن
داغلار چکیلیب سینه‌مه‌چون، یوخدو شماری

کونلوم قوشو وورغوندو گوزل اولکه‌مه چونکی
"دریایه باخــــــــار بللی دی چایلارین آخاری"*

بیر دوستاقا دوشموش طوطیام، اوزگه دیاردا
خوش حالوزه داغلار کی داغین یوخدو حصاری

نسرین گه سوروش، آرزیلاما آقداغا گئتمک
چون غم یوکو قویمورگئده سن دوزده هاماری

 

* این بیت از مرحوم استاد شهریار است

  • هـ. جعفری نوده

یاشیــــــــــــــــــل سفر ائده‌نلره صبا یئتیر سلامیمی

یئتیر منیــــــــــم سلامیمی اوره‌کده‌گی پیامیمی

 

آتام قالییدی حسرتا ـ چیخیدی سیزله داغـــــــــــلارا

نه ساقی وار نه جم، فلک شکسته ائتدی جامیمی

 

ایچنده آب زمزمی، ســـــــــویوخ بولاق‌دان، اوردا گور

من تحتها الانهـــــــــــــــار آیه‌سین و جنتی مقامیمی

 

کمـــــــــر بوکولدی، ناتوان اولوبدو خسته قیچلاریم

آغیردی غمــــــــــــلرون یوکو دایاندیریبدی گامیمی

 

داش اوسته نسرین‌ین آدین، حک ائلیون عزیزلریم

وطــــــــــــــــــــن تقبل ائیلیه منیمده بلکه نامیمی

 
  • هـ. جعفری نوده

بار خدایا! از درگاهت آبی طلب داریم حیاتبخش و سیراب کننده، بی‌کاستی و فراگیرنده، پاکیزه و فرخنده، گوارا و رویاننده، چنان بارانی که گیاهش رؤیا و نهالش پربار است و سرسبزی برگ‌هایش، خیره‌کننده‌ی چشمان تماشاگر!

... بار خدایا، بارانی به ما ارزانی دار که تپه‌های سوخته را شاداب، جویباران خشکیده را پر آب و روستاهامان را سرسبز کند.

 

دعای حضرت علی (ع) در طلب باران : خطبه 114/1 : برگرفته از کتاب "حرف‌های فیروزه‌ای"

 
  • هـ. جعفری نوده

آقا این ظروف یک بار مصرف کم کم داره به یک بلای مدرن تبدیل می‌شود و آفت جان طبیعت شده است. بار آخر که در روستا بودم، چرخی در اطراف زدم و دیدم ای دل غافل این ظروف یک بار مصرف و دو بار مصرف و ... به مرور چهره‌ی کریهی را برای طبیعت زیبا و بکر دارد ترسیم می‌کند و اگر همین جوری پیش بره چند سال بعد باید رهسپار "سفرهای پلاستیکی" بشویم.

الغرض، دوستان که این بار برای سفر سبز تشریف می‌آورند هر کدام یک نایلکس می‌گیرند دستشان و در طول مسیر همه این ظروف و پلاستیک‌ها را جمع می‌کنیم و یه بلای درست و حسابی سرشان می‌آوریم. در غیر این صورت همین ظروف به ظاهر زیبا فاتحه طبیعت را خواهند خورد.

  • هـ. جعفری نوده

1. لینک سایت "تک زنگ" را که متعلق به آقا هادی منتخبی می‌باشد در بخش مربوط به پیوندها قرار دادم. توصیه می‌کنم حتما مراجعه کنید. البته قبل از مراجعه حتما یک نفر مترجم همراه داشته باشید! چون سایت به زبان انگلیسی است و نسخه فارسی ندارد. آقا هادی در فکر ورژن فارسی نیز باش.

2. آقا هادی در یادداشتی که لطف کردن و گذاشتن، ضمن اظهار لطف ـ که از ایشان تشکر می‌کنم ـ بنده سراپا تقصیر را "متهم" به استفاده‌ی ابزاری از "اسم جد اندر جدشان کرده‌اند". در این رابطه باید عرض کنم که نه تنها این موضوع را تکذیب می‌کنم، بلکه خیلی هم استفاده‌ی بهینه کرده‌ام! جون من حال کردین J حالا بخاطر این اتهام ناروا بنده شما را محکوم می‌کنم به طراحی یک وب سایت درست حسابی برای روستای نوده با هزینه آقا فرید منتخبی. همه را هم دعوت می‌کنم یک پیامک به شماره همراه آقا هادی (+98-935-256-8298) بفرستند و این خواسته به حق را پیگیری کنند.

3. دو عکس جدید در فتوبلاگ نوده قرار دادم.

۴. الان ساعت ۳۰ دقیقه بامداد است و باید برم بخوابم با اجازه شما.

  • هـ. جعفری نوده

شعری زیبا از مرحوم «میرزا مختار بدری نوده» در خصوص روستای نوده که توسط آقا پیمان برایم ارسال شد. قطعا بعد از خواندن این شعر زیبا فاتحه‌ای را نثار روح شادروان «مختار عمی» خواهیم کرد. خدایش بیامرزد و قرین رحمت خود کند

همچنین از دوستان و سروران عزیز خواهش دارم که اگر شعر و یا قطعه‌ی زیبایی را از نودهی‌های عزیز در اختیار دارند برایم ارسال کنند.

 

«ازنو» بولاغیندا دولانان زامان

بیزیم داغ ده‌ره‌لر یادما دوشدو


«سویوق بولاق داشی»، «قیزل قَیَده»

گئچن خاطره‌لر یادما دوشدو


«نودو»ده‌ن یول آلیب چیخاسان داغا

داغ باشیننان بیر باخاسان آشاقا


«کیوی»، «زاویه»، «دمدل»، گوزه‌ل «قیشلاقا»

او خوش منظره‌لر یادیما دوشدو


چوخ صفالی یئردی «باش‌یاتاق» باشی

چوبانلار پیشیرر اوردا سوت‌آشی


«باش‌یاتاق»دا واردی «قاربلاق» داشی

کهلیک‌لر، فره‌لر یادما دوشدو


«اریک آغاجینین» دره‌سی دوزو

باهاردا آچیلار گلی نرگسی


گزمگه چیخارللار اوغلانی قیزی

اوشقونلار، تره‌لر یادما دوشدو


سالام سنه «نودو» کندی کویشه‌نی

نه قدر عمریم وار اونودمام سه‌نی


سه‌نین دامه‌نونده به‌سلین منی

قایماقلار کره‌لر یادما دوشدو

  • هـ. جعفری نوده

1.       بنابه پیشنهاد عزیزان زمینه وبلاگ را به رنگ سبز تغییر دادم.

2.       دو قطعه عکس دیگر از سفر سبز 1386 به فتوبلاگ نوده اضافه کردم. برای مشاهده می‌توانید زحمت وبگردی را به خودتان بدهید.

  • هـ. جعفری نوده

«فصل وصال» عنوان شعری است از مرحوم قیصر امین‌پور که به نحو احسن حال و هوای روستا را توصیف کرده است. تقدیم می‌کنم به تمامی پدران و مادران عزیز و زحمتکش بی‌ادعا و بی‌ریا:

 

فصل، فصل خیش و فصل گندم است

عاشقان این فصل، فصل چندم است؟

 

فصل گندم، فصل جو، فصل درو

فصل بی خویشی است، فصل خویش نو

 

چار فصل سال را رسم این نبود

هیچ فصلی این چنین خونین نبود

 

فصل کشت و موسم برزیگری است

عاشقان این فصل، فصل دیگری است

 

فصل دیگرگونه، دیگرگونه فصل

فصل پایان جدایی، فصل وصل

 

فصل سکر وجشی بوی قصیل

شیهه‌ی خونین اسبان اصیل

 

فصل داس خسته و خورجین سرخ

فصل تیغ لخت، فصل زین سرخ

 

فصل گندم، فصل بار و برکت است

عاشقان این فصل، فصل حرکت است

 

***

 

طرح کمرنگی است در یادم هنوز

من به یاد دشت آبادم هنوز

 

خوب یادم هست من از دیر باز

باز جان می‌گیرد آن تصویر، باز

 

گرگ و میش صبح پیش از هر طلوع

قامت مرد دروگر در رکوع

 

خوشه‌ها را با نگاهش می‌شمرد

داس را در دست گرمش می‌فشرد

 

قطره قطره خستگی را می‌چشید

دست بر پیشانی دل می‌کشید

 

بافه‌ها را چون که در بر می‌گرفت

خستگی‌ها از تنش پر می‌گرفت

 

گاه دستی روی شبنم می‌گذاشت

روی زخم پینه مرهم می‌گذاشت

 

دشت دامانی پر از بابونه داشت

پینه‌ی هر دست بوی پونه داشت

 

تو همان مردی، همان مرد قدیم

با تو میراثی است از درد قدیم

 

در تو خون خوشه‌ها جوشیده است

خوشه‌ها خون تو را نوشیده است

 

دست‌هایت بوی گندم می‌دهد

بوی یک خرمن تظلم می‌دهد

 

دارد آن فصل کسالت می‌رود

باز امید اصالت می‌رود

 

تازه کن آن روزهای خوب را

روزهای خیش و خرمنکوب را

 

چند فصلی کشت بذر عشق کن

هر چه قربانی است نذر عشق کن

 

سرخ کن یأس سفید یاس را

پاک کن گرد و غبار داس را

 

خوشه‌ی گندم پس از دی می‌رسد

داس تو افسوس، پس کی می‌رسد؟

 

***

 

بار می‌بندیم سوی روستا

می‌رسد از دور بوی روستا

 

شاعر: مرحوم قیصر امین‌پور

 

  • هـ. جعفری نوده